دیبادیبا، تا این لحظه: 11 سال و 4 ماه و 13 روز سن داره

عشق مامان و بابا

عکسهای دیبا در سفر تابستانی

دیبا جون در حال استراحت بعد از شنا   خانمی که با لباس محلی ترکیه به مسافرین هتل خیر مقدم میگفت(دوست دیبا جون شده بود) دیبا جون خسته اینجا داری دوربینو از مامان میگیری که عکسایی که ازت گرفتم را ببینی(فضول خانم)  موقع برگشت و درانتظار ساعت پرواز       ...
25 مرداد 1392

اولین سفر هوایی دیبا جون

سلام دختر قشنگم بالاخره 7 ماهت تموم شد و دیگه یه عالمه بزرگ شدی ما هم برای اینکه یه استراحتی کرده باشیم بعد از یک سال تصمیم گرفتیم به همرا مامان هما و بابا فرنوش بریم آنتالیاواولش خیلی نگران بودیم که مریض بشی یا اذیت بشی ....ولی خداروشکر هیچ اتفاقی برات نیوفتاد و خیلی باما همکاری کردی و بینهایت بهمون خوش گذشت .از اونجا که ما شاالله خیلی اجتماعی هستی و باهمه خوش اخلاقی میکنی اونجا هم با همه دوست میشودی به همه لبخند میزدی برای همین همه عاشقت شده بودن و همش ناز ناریت میکردن.خلاصه یه هفته حسابی خوش ر گذروندی،برات مایو  و شورت پمپرزی خریده بودیم و با تیوپ که بابایت برات خریده بود هروز صبح میرفتی تو استخر بچه ها و حسابی ذوق میکردی وچون پ...
24 مرداد 1392
1